اندیشه
رابطه بهاییت و صهیونیسم 3
نزدیکی این دو جریان بهگونهای بود که جریان صهیونیسم بهصورت برادرانه به این یهودیان بهایی شده مینگریست. اهمیتی که صهیونیسم و بهاییان برای اسلامستیزی قایل بودند آنها را به دو روی یک سکه در سالهای حکومت پهلوی (بهویژه محمدرضاشاه) بدل ساخته بود. بهویژه آنکه در این دوران رفتهرفته شرایط گونهای شد که بهاییان برخلاف گذشته که به شکل مخفیانه فعالیت میکردند، پس از کودتای بیستوهشتم مرداد و قدرت گرفتن شاه، مجال آن را پیدا کردند که به شکلی علنی فعالیت کرده و حتی به امر تبلیغ بپردازند.
نفوذ عناصر بهایی در حکومت و کسب پستهای سیاسی و دولتی بالا زمینهای شد که بهاییان علاوهبر قدرت اقتصادی از قدرت سیاسی نیز برخوردار شده و توان حمایت بسیاری از بهاییان را در حوزههای مختلف داشته باشند. یهودیان بهایی شده نیز در این زمان به مراتب بیش از گذشته از امتیاز بهایی بودن و مزایای اقتصادی آن بهره برده و بهسرعت مراحل پیشرفت و ترقی را طی میکردند. حبیب ثابت پاسال از جمله این یهودیان بهایی شده بود که به مدد حمایتهای سازمانیهای بهایی، دهها کارخانه و میلیونها تومان پول را به جیب زد و از این رهگذر مواهب بسیاری نصیبش شد. به این ترتیب این تازه بهاییان یهودیزاده به خیال خود، پاسخی به گرایش درونی و عناد تاریخی خویش به مسلمانان داده و با آنها تسویه حساب میکردند، در عین حال منافع مالیشان نیز تأمین میشد. این حرکت لااقل از سوی برخی از یهودیان که بهطور از پیش طرحریزی شدهای بهایی شده بودند، کار را به آنجا رسانده بودند که بسیاری از امور دستگاه مذهبی فرقه بهایی در روزگار جانشینان حسینعلی بهاء بهویژه شوقی افندی در دست یهودیان بهایی شده افتاده بود! و بی آنکه خود احساس کنند، در واقع به عملهای تبدیل شده بودند که در راستای اهداف محافل صهیونیستی و استعمار انگلستان قدم بر میداشت. در یک جمعبندی کلی میتوان پیوند نامیمون بهاییان و یهودیان را در تمامی صور آن حاصل هدایت و برنامهریزی محافل استعماری دانست که بهویژه در دوران پهلوی بیشترین بهره را از این مسئله در راستای اهداف سیاسی خود بردهاند، اما نباید از اختلافات و احیانا درگیریهایی که یهودیان از دیرباز با مسلمانان داشتهاند، ساده گذشت. حتی در روزگار حیات پیامبر اسلام(ص)، یهودیان از جمله اقلیتهایی بودند که بیشترین درگیری را با مسلمانان داشتهاند و بهاییت بهعنوان یک فرقه تفرقه افکن و جعلی در میان مسلمانان، کارکردهای مختلفی برای ایشان میتوانست داشته باشد.
جالب آنکه فریدون آدمیت یکی از تاریخنگاران بیطرف و برخوردار از مواضغ غیر ایدئولوژیک، درباره این دو قوم میگوید:
"عنصر بهایی، چون عنصر جهود، بهعنوان یکی از عوامل پیشرفت سیاست انگلیس در ایران درآمد. طرفه اینکه از جهودان نیز کسانی به این فرقه پیوستند." (1)
در این نوشته آدمیت علاوه بر ارتباط این دو گروه به یکی از نکات مهم، یعنی جذب یهودیان به فرقه بهایی اشاره دارد که در نوع خود بسیار قابل تأمل است. بهاییان در کار تبلیغ و جذب، عنایت ویژهای به اقلیتهای دینی داشتهاند که در این میان یهودیان بیشترین سهم را داشتهاند.
اما پیوستن یهودیان به بهاییت در این سطح بیشتر حکایت از یک نوع حرکتهای استراتژیک بین محفلی بهایی – یهودی دارد. آنچنانکه بهایی شدن بسیاری از این یهودیان ظاهری و سرپوشی روی فعالیتهای آنها بوده و این امکان رابرای آنها فراهم میآورد که به شکل راحتتری میان مسلمانان نفوذ داشته باشند و حتی با وصلت با خانوادههای مسلمان متنفذ منافع خود را دنبال کنند. از سوی دیگر، یهودیان به این ترتیب بر شمار بهاییان افزوده و در واقع از این فرقه ساختگی که قرار بود جلوی اسلام قد علم کند حمایت میکردند، چراکه شکافی را در میان جامعه مسلمانان مشاهده میکردند.
_____________________________________________________________________
پی نوشت
1-امیرکبیر در ایران، 458